-
نامه های بی نشلحظه های بازگشت را مثل ایان
دوشنبه 4 خردادماه سال 1388 16:45
و قتی دیگر هیچ چیز رنگ وبوی تازگی وطراوت نمی دهد وقتی تو هم مثل تمام روزمرگی ها عادت شده ای برای اطرافیانت ....وقتی از نگاههایت صدایت تبسم ات نمی شود حرف و حدیث تازه ای شنید وقتی شعر نمی گویی وقتی رنگ نمی بازی وقتی برای رفتن و نرفتن از این بی در مانی هی دل دل می کنی... اخر برایت چه بنویسم؟ وقتی در من نیستی وقتی در من...
-
تشکر از همه دوستان وبلاگ نویس من
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1387 01:34
به همه شما دوستان سلام می کنم ، از اینکه به وب من سر زدید دستتان را می بوسم . از اینکه من دیر به شما سر میزنم از همه شما عزیزان عذرخواهی می کنم . امیدوارم من را به خاطر این کوتاهی ببخشید مسافرت بودم . سرم خیلی شلوغ بود . بزودی با مطالب تازه به دیدن همه شما عزیزان خواهم آمد . دوستدار همه شما دختر دهاتی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 دیماه سال 1387 13:45
خسته بودوتنها دردرونش طوفانی بربا بود ولی ظاهرش ارام ومتین.ازبشت به دخترکی دبیرستانی میماند که بعد از ساعت ها کلنجار رفتن باعلم باقدم های کوتاه وخسته به خانه بر می گشت .از روبرو زنی بود با به سن که در نگاهش تجربه موج می زد تجربه ها ...... کیف بر از کتابش کتفش را به درد اورده بود . منتظر بود منتظر زنگ تلفن تلفن همراهش...
-
سروده های من
جمعه 8 آذرماه سال 1387 22:04
درچشمه ی زلال چشمانت تقدیس شدم وقتی گفتی توهدیه ی خدایی و افتاب در دستانم طلوع کرد راستی مگر مریم دران حوالی بود که عطر پاشید روی دلم وقتی که تو سجاده ی سبز نگاهت را پهن کردی روی گلبرگها ی گل یاس برای نیایشم ؟؟؟!!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 آذرماه سال 1387 16:07
سلام من بتازگی به جمع شما وارد شده ام امیدوارم اشتباهات نوشتاری من رو ببخشید راستش رو بخواهید من کار با اینترنت وکامپیوتر رو هم تازگی شروع کردم پس اشتباها تم رو به حساب تازه کاریم بگذارید برای شروع یکی از سروده هام رو براتون می نویسم تا بعد: تردید دارم صداقت سبز چشمانت را باورکنم هرچند وقتی باد دران دور ترک ها سرود...